آب و منابع آبی در شهرستان فیروزآباد

آب مايه حيات موجودات زنده در كره زمين مي باشد. آب شيرين مورد استفاده براي مصارف انساني داراي مقداري محدود و كمتر از 3 درصد كل آب موجود كره زمين است. امروزه آب كالاي گرانبهايي محسوب مي شود كه شناسايي منابع سالم و بهره برداري صحيح از آن را جزو ضرورت هاي اساسي نموده است۱.

شهرستان فیروزآباد، به عنوان یکی از شهرستان های مهم در جنوب غربی استان فارس است که با دارا بودن آب و هوای مناسب و سوق الجیشی بودن در سطح استان فارس، علی رغم اهمیت و شناخته بودن، توسعه کمتری یافته است و خشکسالی های اخیر هم بر بر این عدم توسعه افزوده است. هر چند شهرستان فیروزآباد، بهره مند از یک سد و نصفه و نیمه ) سد تنگاب ( است و سدی دیگر نیز در آن در حال ساخت، ولی کمبود آب به یکی از بحران های مهم در سطح این شهرستان تبدیل شده است و نیاز است تا دست اندرکاران امر نسبت به این موضوع حساسیت بیشتری نشان داده و در رفع مشکلات حاصل از بی آبی در سطح شهرستان قدمهای مثبتی بردارند.   

 

 

۱- فرج زاده و همکاران، 1384

فیروزآباد، در کتاب های تاریخی

در فارسنامه ناصري، شهر فيروزآباد چنين تصويرگري شده است كه:

اردشیر به مسافت فرسخی در زیرزمین شترگلوئی ساخته آب را به قصر بیاورد پس توابعی از بلوکات همسایه برای این شهر قرار داد و نام آن را خوره یا "کوره اردشیر" گذاشت. پس در نیم فرسخ شمالی این شهر آتشکده ای بنا نهاد و سال ها مردمان مجوس، آتش در آن افروختند و به اتشکده فارس مشهور گردید و خواجه حافظ (ره) فرموده است:

سینه گو شعله آتشکده فارس، بکش          دیده گو آب رخ دجله بغداد ببر

و در شب ولادت با سعادت جناب خاتم الانبیا (ص) از این آتشکده، چشمه آب شیرین گوارا جوشیده، نزدیک به 20 سنگ آسیاگردان آب، بداد و آن را «قنب آتشکده» گفتند و قنب گودال آب را گویند، پس از مدتی شاه فیروز ساسانی، نام این بلوک را فیروزآباد گذاشت و "گور" نام آن شهر باقی بماند۱.

 

فيروزآباد از زبان فرصت الدوله شيرازي در كتاب آثار عجم اینچنین تفسیر گردیده است:

فيروزآباد بلوكيست گرمسيري از فارس در سمت جنوب شرقي شيراز به مساحت هيجده فرسخ كه تقريبا حاصلش غله و حبوبات، برنج و پنبه و خرما و ميوه هاي نيكو و مركبات ممتاز است. آبش از رودخانه صحاريش هميشه سبز و خرم، بنخجيرگاهش بسيار، شكارش تيهو و كبك و آهو د غير ذلك است. در قديم الايام آن جا را شهر جور مي ناميدند. بناي شهر قديميش تا قصبه حاليه نيم فرسنگ مسافت دارد ولي آن شهر به كلي خراب و نابود است. گويند باني اول آن شهر گشتاسب بوده، پس از آن اسكندر رومي بدان آب بسته و آن را خراب نموده است. بعدها اردشير بابكان شهر را آباد ساخته و فيروز شاه جد انوشيروان نيز بر آن عمارت افزوده است. آن شهر مدور بوده، حصاري عظيم و خندقي عميق داشته و مناري در وسط شهر برپا بوده و عمارات عاليه در اطراف آن منار ساخته بوده كه ذكر آن ها خواهد آمد۲.

۱- حسيني فسائي، حاج ميرزا حسن ( 1382 ) فارسنامه ناصري

۲- شیرازی، فرصت الدوله ( بی تا ) آثار عجم

محمد بهمن بیگی

هر چند من از طایفه ترکان ایران نیستم، ولی لازم می دانم تا هر بزرگی که بزرگیش را ستودنی می بینم، بستایم. چه فارس، چه ترک، چه عرب و چه لر

محمد بهمن بیگی یکی از بزرگترین اسطوره های فراموش نشدنی در عرصه علم و ادب ایران و از طایفه ترکان قشقایی در سالیان اخیر است. وی،بنيانگذار آموزش عشاير در ايران، در سال 1299 در ايل قشقايي در شيراز به دنيا آمد. پس از پايان دوره‌ي كارشناسي حقوق در دانشگاه تهران، كوشش خود را براي بر پايي مدرسه‌هاي سيار براي بچه‌هاي ايل آغاز كرد و با پي‌گيري‌ها و فداكاري‌ها خود توانست برنامه‌ سوادآموزي عشاير را به تصويب برساند. او توانست دختران عشايري را نيز به مدرسه‌هاي سيار جلب كند و نخستين مركز تربيت معلم عشايري را بنيان نهاد. بهمن‌بيگي به پاس كوشش های فراوان در راه سوادآموزي به هزاران نفر كودك ترك، لر، كرد، بلوچ، عرب و تركمن، برنده‌ي جايزه‌ سوادآموزي سازمان يونسكو شد.

مرحوم بهمن بیگی، به مخالفت با کج رویهای آموزشی و حتی سیاسی حکومت پهلوی پرداخت. وی در كتاب "عرف و عادات در عشاير فارس" كه در سال 1324 منتشر كرد، خطاب به دولت وقت نوشت:"برادركشي عجيب، فاصله‌اي پر از وحشت و نفرت بين عشاير و دولت پديد آورده است. دسته‌بندي‌هاي سياسي زبانه‌ شوم اين آتش نفاق را دامن مي‌زند. وجود حكومت‌هاي نيمه‌مستقل، بدوي و مسلح ايلي غبرقابل تحمل است. بايد از طريق اشاعه‌ فرهنگ و صلح و مسالمت به مقابله برخاست، نه از راه پرخاش و ستيزه. عشايري‌ها هيچ گاه از مركز و از دولت خير و نوازش نديده‌اند و به عكس هميشه مورد بغض و كينه‌توزي بوده‌اند. افراد ساده، سرگردان و بدبخت عشايري مستحق محبت و تربيت هستند. بايد برايشان مدارس سيار و فراوان ايجاد كرد. بايد برايشان به جاي توپ و تانك، معلم و كتاب فرستاد."

در وصف مرجوم بهمن بیگی همین بس که " کیانی " بیان داشته است:

محمد بهمن بيگي معلم، نويسنده، حقوقدان، اديب و بنيانگذار آموزش و پرورش عشاير كشور و اولين طراح سواد آموزي به طريق سيار كه در طول هشتاد سال عمر پربركت خود نه تنها در تمامي استانهاي ايران و در ميان محرومين جامعه عشاير و روستا نام او به نيكي ياد مي شود ، بلكه نقطه عطفي در فرهنگ و آموزش و پرورش ايران و مبدع و مبتكر روشهاو خلاقيت ‌ هاي بيشماري است كه در جهان مطرح است. بهمن بيگي هنرپيشه نبود اما كارگرداني بود كه فيلمنامه آموزش و پرورش عشاير ايران را برنامه ريزي و كارگرداني نمود و پرچم علم و دانش را در محروم ترين نقاط برافراشت و فرزندان ايل را كه امروز مي بايستي در بيغوله ها و كمين گاهها با قانون مبارزه كنند به كمك بازيگران خود به چهره هاي شاخص اين كشور تبديل نمود و فيلمي ساخت كه سي سال پيش برنده ‌ي جايزه سوادآموزي يونسكو شد. "

یادش گرامی و روحش شاد.

شایسته است، قدر این معلم بزرگ را دانست و از یادگارهای فراوان علمی او استفاده نمود و آنان که از همت او روزهای روشنی را دیدند، برای فرداهای ما روشنی او را حفظ نمایند. این همت والا جز با یادبود او و یاد اثرات نیکوی او فراهم نخواهد شد.

سهراب سپهری

سهراب سپهری در 15 مهر ماه 1307 در شهر کاشان به دنیا آمد. پدرش اسدالله سپهری کارمند اداره پست و تلگراف بود و هنگامی که سهراب نوجوان بود پدرش از دو پا فلج شد. با این حال به هنر و ادب علاقه ای وافر داشت. نقاشی می کرد، تار می ساخت و خط خوبی هم داشت. مادر سپهری فروغ ایران سپهری بود. او بعد از فوت شوهرش، سرپرستی سهراب را به عهده گرفت و سپهری او را بسیار دوست می داشت.

اولین کتاب سپهری با نام "مرگ رنگ" در تهران منتشر شد که به سبک نیما یوشیج بود. سپهری دومین مجموعه شعر خود را با نام "زندگی خواب ها" در سال 1332 سرود و در همین سال بود که دوره لیسانس نقاشی را در دانشکده هنرهای زیبا با رتبه اول و دریافت نشان اول علمی به پایان رساند. سهراب در سال 1337 دو کتاب "آوار آفتاب" و "شرق انده" را آماده چاپ کرد ولی موفق به چاپ آنها نشد و سرانجام در سال 1340 این دو کتاب به انضمام "زندگی خواب ها" زیر عنوان "آوار کتاب" منتشر شد. دو شعر بلند "صدای پای آب" و "مسافر" پنجمین و ششمین کتاب های او هستند."مسافر" تأمل و سیر و سفر شاعر است در فلسفه ی زندگی."جحم سبز" هفتمین مجموعه شعری سپهری و کامل ترین آنها است."حجم سبز" پایان آخرین جستجوی های سپهری در شعر "مسافر" اوست. سپهری در سال 1355 تمام هشت دفتر و منظومه خود را در "هشت کتاب" گرد آورد.

سپهری در سال 1357 به بیماری سرطان خون مبتلا شد و در سال 1358 برای درمان به انگلستان رفت، اما بیماری بسیار پیشرفت کرده بود و سرانجام در اول اردیبهشت ماه 1359 ، سهراب سپهری به ابدیت پیوست.نخست قرار بود که طبق خواست خودش او را در روستای"گلستانه" به خاک بسپارند، اما به پیشنهاد یکی از دوستانش برای اینکه طغیان رود، مزارش را از بین نبرد او را در صحن "امامزاده سلطان علی" دهستان مشهد اردهال به خاک سپردند.

 

کسی نیست،

بیا زندگی را بدزدیم، آن وقت

میان دو دیدار قسمت کنیم.

بیا با هم از حالت سنگ چیزی بفهمیم.

بیا زودتر چیزها را ببینیم.

ببین، عقربک‌های فواره در صفحه ساعت حوض

زمان را به گردی بدل می‌کنند.

 

 

در این کوچه‌هایی که تاریک هستند

من از حاصل ضرب تردید و کبریت می‌ترسم.

من از سطح سیمانی قرن می‌ترسم.

بیا تا نترسم من از شهرهایی که خاک سیاشان چراگاه جرثقیل است.

مرا باز کن مثل یک در به روی هبوط گلابی در این عصر معراج پولاد.

مرا خواب کن زیر یک شاخه دور از شب اصطکاک فلزات.

اگر کاشف معدن صبح آمد، صدا کن مرا.

و من، در طلوع گل یاسی از پشت انگشت‌های تو، بیدار خواهم شد